خانم علیزاده مختصری در مورد پیشینه و نحوه آغاز به کار این مرکز برای ما بگوئید.
در سال ۱۳۹۸، شهرداری منطقه ۱۲ تهران از من در خواست کرد این مرکز را برای زنان بیسرپناه و آسیب دیده منطقه راه بیندازم. شرایط این منطقه هم، به قدری خاص است که هر کسی حاضر نبود در این منطقه کار کند؛ چون شهرداری فقط ساختمانی را در اختیار قرار میداد، بدون هیچ تامین و پشتیبانی مالی. در واقع شهرداری منطقه در آن زمان از من خواست این فعالیت را شروع کنم و برای منابع مالی دنبال خیرین باشم وصفر تا صد این کار با مسئولیت و مشارکت اجتماعی انجام شود. کار، کار بسیار سختی بود، اما انگیزه شروع و انجام این کار را داشتم با خودم گفتم توانایی انجام آن را دارم، این ساختمان را میگیرم پس کرایه خانه نمیدهیم و کمی جلو می افتیم و شروع میکنم به اطلاع رسانی برای اداره آن و جذب کمکهای مردمی؛ با وجود اینکه موسسه ما توسط سازمان بهزیستی ثبت شده، اما با کمک هزینه های مختصر این سازمان نمیتوان این مرکز را اداره کرد پس به دنبال افراد و خیرانی که قبلا با آنها در ارتباط بودم رفتم. بالاخره خیری پیدا کردم، ساختمان و محل فعالیت را به او نشان داده و برایش توضیح دادم که ما الان فقط این ساختمان را داریم بدون هیچ پولی. این فرد در تمام این مدت، هرگز پشت ما را خالی نکرد و با کمکهای مالیاش، تا آنجا که در توانش بود، ما را سرپا نگه داشت؛ در حالیکه در ابتدای کار هیچ برآورد مشخصی نداشتیم اما همین که شروع به کار کردیم متوجه شدیم که تا چه حد هزینههایی سنگینی داریم! چون هدف ما این بود که حداکثر در این مرکز فقط ۱۰۰ نفر پذیرش داشته باشیم. اما در ادامه ناگهان خوردیم به یک زمستان کرونایی سال ۹۸ و تعداد مراجعان زیاد شده و هزینهها بالا رفت. بنابراین دیگر نمیشد فقط به یک خییر متکی ماند و تلاش کردم با اطلاع رسانی از افراد دیگر و مردم هم کمک بگیرم. ما فقط با یک حساب کار کردیم و گزارش حسابرسی را همیشه به بهزیستی ارائه دادیم و تایید عملکرد گرفتیم. ما یک موسسه غیرتجاری هستیم. از همان ابتدا هم تلاشمان این بود که شهرداری از عملکرد ما راضی باشد و بهزیستی هم نظارت کامل داشت. در اوایل کار قرار بوده در این ساختمان فقط زنان معتاد پذیرش شوند، از آنجا که افراد غیرمعتاد هم مراجعه می کردند، برای بهزیستی توضیح دادم که گاهی دختر جوان بیپناهی که معتاد نیست وارد مرکز میشود که هیچ سرپناهی ندارد و آن بیرون در معرض انواع خطرها قرار دارد و من نمیتوانم او را از این در بیرون برانم. به همین دلیل در نهایت تصمیم گرفته شد مرکز ما از بهزیستی پروانه فعالیت داشته باشیم و مرکزمان به عنوان «مرکز جامع کاهش آسیب بانوان» باشد؛ به این ترتیب ما توانستیم هر زن بیسرپناهی را بپذیریم، چه معتاد، چه غیر معتاد، چه باردار و چه بهبودیافته از اعتیاد. با بروز کرونا هم بر حجم مراجعه افراد آسیب دیده بسیار افزوده شد. در حالیکه زنان سالخورده رها شده و ترنس و خانوادههای بیخانمان به ما مراجعه میکردند و خوب ما تلاش میکردیم اغلب این زنان را بپذیریم.
وضعیت شما الان چگونه است؟ آیا قرار است مرکز تعطیل شود؟
تفاهم نامه دوساله ای بین موسسه ما و منطقه ۱۲ شهرداری تهران منعقد شد که در مورد واگذاری ساختمان در ازای پذیرش و ارائه خدمات رایگان شبانه روزی به ۱۰۰ نفرهر روز بود، ما برای آنها کارگاه حرفه آموزی خیاطی هم تدارک دیدیم تا توانمند شوند و به جامعه بازگردند؛ متاسفانه، از مرداد ماه امسال تاریخ تفاهمنامه ما با شهرداری تمام شده است و تفاهمنامه دوباره تمدید نشد. من و همکارانم تلاش کردیم تا نشان بدهیم که در حال انجام کار مثبتی هستیم و در پی ایجاد روابط مختلف با مسئولان نبودیم و روابط نزدیکی با آنها نداریم. نه حامی خاصی در بین مسئولان داشتیم و نه صدایی برای شنیده شدن. خوشبختانه جناب آقای سعید عمرانی معاون قضایی دادستان کل کشور و جناب آقای دکتر علی بدری سرپرست دفتر امور اجتماعی و فرهنگی دادستانی کل کشور از مرکز بازدید کردند و مکاتباتی در راستای ادامه فعالیت مرکز با شهردار تهران داشته اند اما متاسفانه تا کنون تفاهم نامه تمدید نشده است. وضعیت مرکز فعلا اینطور است که اینها هر روز تن و بدن ما را به شکلی می لرزانند که باید تخلیه کنید و بروید!
با شهردار جدید منطقه صحبت کردید؟
روزی صبرم تمام شده و نامه استعفایم را نوشتم و گذاشتم روی میز که بروم، برخی از پرسنل و مددجویان پیشنهاد دادند که بروم با شهردار جدید-آقای زاکانی- صحبت کنم. پس با شهردار جدید مکاتبه کردم، شرایط را توضیح دادم و خواستم که تکلیف همه ما را روشن کند و اگر قرار است ما این ساختمان را تخلیه کنیم، شهردار جدید بگوید که این کار انجام شود؛ با جناب آقای یزدی شهردار جدید منطقه هم ملاقات داشته ام اما تا کنون تکلیف ما مشخص نشده است و شنیده ام به سرپرست دادسرای ناحیه 37 تهران ویژه امورشهرداری ها مکاتبه کرده اند تا دستور قضایی برای تخلیه مرکز بگیرند.
بهزیستی در این مورد چه واکنشی نشان داده است؟
بهزیستی مداخله خاصی نکرده و اکنون که در حال اجرای طرح های ضربتی برای پاکسازی و تخلیه مراکز خدمات دهنده به معتاد ها از شوش و هرندی هستند، بهزیستی کوتاه آمده است و میدان را واگذار کرده است.
چه برنامه و تصمیمی دارید برای نجات مرکز؟
من در برای ادامه این کار، بسیار تلاش کردهام، تهمتهای و آسیبهای مختلف به من وارد شده و حتی خانواده و والدین و فرزندانم در این ماجرا آسیب دیدهاند، بارها شنیده ام مسئولین برای اینکه دلسردم کنند می گویند اگر برای علیزاده «صرف» نمیکرد، اینجا نمیماند و مرکز را واگذار میکرد! من از تمام تلاش و صبرم برای نگه داشتن خانه ای که به زحمت طی دو سال و نیم گذشته ساخته ام استفاده کردم ولی توانم محدود است و عمق آسیب ها هر روز بیشتر می شود و حمایت ها کمتر.
دغدغه من کمک به این زنان بوده و هست و فردی نیستم که بتوانم از کنار چنین آسیبهای اجتماعی بیتفاوت بگذرم، در حالیکه توان و تخصص کمک به این افراد را دارم. من کارشناس ارشد رواشناسی هستم. ۵ سال در اداره کل بهداشت و درمان سازمان زندانها و ۲ سال در بیمارستان اعصاب و روان ۵۰۶ نزاجا کار کردهام؛ با تمام وجودم لمس کردهام که اعتیاد با زنان چه میکند. بنابراین هرگز نمیتوانم در مورد این افراد بیتفاوت بمانم. اما در حال حاضر بی تفاوتی مسئولین بلایی به روزگار من و مددجویانم آوردهاست که دیگر احساس میکنم کم آوردهام. باید افراد و مسئولان شهر و دولت در مورد اتفاقاتی که در شهر تهران برای زنان و دختران معتاد و کارتن خواب میافتد، در مورد مافیای فحشا و مواد آگاه شوند و اقدامات عاجلی در این زمینه انجام دهند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟